توضیحات
توبی کارآگاه کوچولو ۷، ماجرای کفپوش جیرجیری: صبح روز پنجشنبه، توبی با شور و شوق از خواب بیدار شد. او همانطور که دندانهایش را مسواک میزد به مارمولک خانگیاش گفت، “اِسمَش، ما امروز باید زودتر بریم مدرسه. قراره ما رو برای گردش علمی درس تاریخ به یه قصر ببرن.”
دیدگاهتان را بنویسید